تو نور غیب نمایی خدا کند که بیایی
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی خدا کند که بیایی
تو احترام حریمی تو افتخار حتیمی
تو یادگار منایی خدا کند که بیایی
به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری
به درد ها تو دوایی خدا کند که بیایی
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته
تو مروه ای تو صفایی خدا کند که بیایی
قسم بر آن رخ نیلی قسم به کوچه و سیلی
تو محرم دل مایی خدا کند که بیایی
قسم به عصمت زهرا بیا ز غیبت کبری
دگر بس است جدایی خدا کند که بیایی
خدا کند که بیایی خدا کند که بیایی
دل آسمان گرفته زنوای قلب زارم دل آسمان ابری است بگذار تا ببارم
من و آسمان و غربت شب و درد و داغ و محنت همه غصه دار رویت به کجا روی نگارم
تو و شاخهی شکسته ،تو و بازوان خسته گل پشت در نشسته ، زغم تو بیقرارم
من و زانوان خسته ، من و بالهای بسته من و چاره گسسته ، چه کنم اگر نبارم
من و غربت مدینه ، تو و درد زخم سینه تو شهید بغض و کینه ،من و داغ گلعذارم
به فدای دست و پهلو ، زچه گیری از علی رو؟ نفسم ، نزن تو سوسو ، نفکن به دل شرارم
علیام عزیز طاها ، شدهام غریب و تنها مرو نور دیده ، زهرا ، که به کوه غم دچارم
گل یاس ارغوانی ، تو و قامت کمانی! عجبا ! در این جوانی شده ای خزان بهارم
مرو ای امید جانم ، مرو یار مهربانم من بی تو خسته جانم ، تو دلیل آه و زارم
زغم تو بیت الاحزان ،شده بیقرار و نالان بنگر به اشک طفلان که نموده غصه دارم
دل حامد از عزایت شده خون ،علی فدایت به میان گریه میگفت طلب مدینه دارم
خداوند میفرماید :
ای موسی آرزویت را در دنیا طولانی مکن که دلت را سخت میکند و سخت دل از من دور است
امام محمد باقر (ع)
یا فاطمه !
این چه غم شگرفی است نهفته در نام تو که مرغ پر شکسته دل را در آسمان بارانی چشم ها به پرواز در میآورد ؟
این چه اندوه عظیمی است که قلبها را حول محور یاد پاک آسمانیت به چرخش وا میدارد ؟
بانو !
حکایت آن در سوخته از جنس کدامین حکایتهاست که نام و یادت را بر سر در دلهای سوخته نگاشته است ؟ روایت سرخ کوچه بنیهاشم از جنس کدامین روایتهاست که امروز کوچه پس کوچههای شهر و دیارمان را به نشانی نیلگونی جای سیلی ،کبود آذین بسته است ؟ و حدیث پهلوی شکسته و میخ در ، از جنس کدامین ناگفته هاست که جگر عاشقانت را سوزانیده و آتش آن را شعله ور میسازد ؟
خانم !
هنوز گریههای شبانهات در دالان تاریخ طنین دارد هنوز وفاداریت نسبت به علی درسآموز است . هنوز غربت مولایمان با مظلومیت تو تفسیر میشود هنوز فریاد عدالتخواهی شیعه از منبر بلند تو فریاد میگردد .
زهراجان !
در ماتم شهادت مظلومانهات شالهای سیاه عزا بر دوش داریم ودلهایمان با زلال محبت به تو صیقل میابد .
فاطمه جانم !
شیعه با امید ظهور فرزندت و یافتن قبر پنهانت داغهای تلخ آنروز و آن کوچه را بر خود هموار میکند و به امید شنیدن ندای رسای انا بقیه الله الاعظم کوچه پس کوچههای هجران را با نجوای اللهم عجل لولیک الفرج طی میکند.
بعضی روزا دلش میگیره آدم فاصلهمون خیلی زیاده از هم
وقت غذا خالیه ظرفهامون تعارفه تموم حرفهامون
بینمکیم و جای شک نداره میگیم که دستمون نمک نداره
کارو ولش ، تو ادعا که بیستیم جز خودمون به فکر هیچکی نیستیم
از روزی که نقل تو و منی شد کل کل مون باعث دشمنی شد
دعوا سر چیزای واهی آخه ؟ واسه صنار و سه شاهی آخه ؟
به این و اون ضرر زدن درسته ؟ تهمت و پشت پا زدن درسته ؟
کنج اداره عمرمون تباه شد بس که نشستیم دلمون سیاه شد
شمام اگر خسته اید از تجارت یه روز غروب پاشین بریم زیارت
میشه یه نصفه روز کارو ول کرد اون جا نشست و سیر درد دل کرد
اون جا میون درد دل دمادم نمیپرن میون حرف آدم
واسه اجابت دعا و نفرین روگنبدش نشسته مرغ آمین
فرشته ها که واقف از طریقن میگن با دلشکسته ها رفیقن
اگر یه وقت صدات زدن عجیب نیست راستی یتش اونجا کسی غریب نیست
اونجا بشین با رفقا صفاکن خوش به سعادتت مارم دعا کن