سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کم ترین چیزی که در آخر الزمان یافت می شود، برادر قابل اعتماد است، یا درهمی از حلال . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]


ارسال شده توسط ناصر اعتصامی در 88/2/4:: 7:50 صبح

آدم وقتی خودش خراب شد همه را خراب می‏بیند . همه را مثل خود می‏بیند . می‏گویی چرا تقلب میکنی ؟ میگوید همه تقلب میکنند ! چرا دروغ میگویی ؟ همه دروغ میگویند !

یادم هست بچه بودیم و با شتاب دور خودمان میگشتیم و یک مرتبه برجای خود می‏ایستادیم احساس می‏کردیم همه چیز دور سرمان در گردش است در حالی که چیزی نمی‏گردید و نمی‏چرخید بلکه تمامی این چرخش ‏ها و گردش ها ریشه در چرخیدن و گردیدن ما داشت !

(محمد رضا رنجبر)


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط ناصر اعتصامی در 88/2/4:: 7:46 صبح

اثر کسب حلال در نسل آشکار است

حضرت امام جعفر صادق (ع)


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط ناصر اعتصامی در 88/2/4:: 7:40 صبح

بسم الله

تیر ماه سال 1378 بود. حوادث سیاسی و فرهنگی، مردم را دلتنگ شهدا کرده بود.

سردار باقر زاده اکیپهای تفحص را جمع کرد و گفت: مردم تماس میگیرند و درخواست میکنند مراسم تشییع شهدا بگذارید تا عطر شهدا حال و هوای جامعه را عوض کند. تعداد شهدای کشف شده توی معراج، کمتر از ده شهید بود. سردار باقرزاده گفت: بروید توی مناطق به شهدا التماس کنید و بگویید شما همگی فدایی ولایت هستید. اگر صلاح میدانید به یاری رهبرتان برخیزید.

چند روزی گذشت. سردار تماس گرفت و آخرین وضعیت را از من پرسید. گفتم: سردار! بچهها دارند زحمت خودشون رو میکشند. گفتند: همان چیزی که گفتم، عمل کنید! شب بود که با برادران علی شرفی و روح الله زوله مهیا میشدیم فردا به سمت هور العظیم حرکت کنیم. صبح حدود ساعت30/10 به منطقه شط العلی، محور عملیاتی بدر و خیبر رسیدیم. برای رفع تکلیف جملات سردار را بازگو کردم. نهار را خوردیم و برگشتیم. عصر بود رسیدیم اهواز به ستاد اعلام شده بود در شلمچه تعدادی شهید پیدا شد. از خوشحالی بال درآوردم. خودم را رساندم شلمچه. 16 شهید پیدا شده بود. شهدا را آوردم پادگان، چند ساعتی بیشتر توی پادگان نبودم که گفتند از هور تماس گرفتند که شهید پیدا شد. دیگر توی پوست خودم نمیگنجیدم. شده بودند19 شهید. چند روز گذشت و از شرهانی و فکه، هر روز خبر خوشی میرسید. نماز مغرب و عشاء را خوانده بودیم و مشغول خوردن شام بودیم که سردار تماس گرفت: چه خبر؟ گفتم: شهدا خود را رساندند. درهای رحمت خدا باز شد. گفت: فردا صبح شهدا را به سمت تهران حرکت بده. گفتم: سردار! چند روز دیگه اجازه بدید. تأکید که حتماٌ فردا صبح حرکت کنیم و از تعداد شهدا پرسید. گفتم: هنوز شمارش نکردهام. و همین طور که گوشی را با کتفم نگه داشته بودم، شروع کردم به شمردن: 16 تا فکه، 18 تا شرهانی... جمعاً 72 شهید. سردار گفت: الله اکبر! روز عاشورا هم 72 نفر پای ولایت ایستادند. سعی کردم به بهانه ای معطل کنم تا تعداد شهدا بیشتر شود. اما دستور همان بود، 72 شهید به نیابت از 72 شهید عاشورا در پاسداری از حریم ولایت، تشییع شدند

شادی ارواح طیبه شهدا صلوات !


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط ناصر اعتصامی در 88/2/4:: 6:38 صبح

دولت آمریکا با تهیه یک فیلم یک ساعته، ابعاد تازه‌ای از وحشی‌گری‌های صدام و وضعیت حکومت وی و همچنین جنایات دو پسرش را افشا کرد.

در این فیلم که برای نخستین بار معشوقه‌های صدام نیز در آن نشان داده می‌شوند، به هزار توی زندگی این جنایتکار قرن بیستم، نگاه شده و ابعاد گوناگونی از آن، هر چند ناقص است، به نمایش درمی‌آید. در این فیلم برای نخستین بار افشا می‌شود بنا بر مستنداتی که از قبیله صدام در دست است، مادر دیکتاتور عراق حتی پس از تولد وی، حاضر به نگهداری از فرزندش نمی‌شده و تا سه سالگی او را نپذیرفت.

شرارت‌های ناپدری صدام به ویژه در نوع آزارهای جسمی و روحی او تا سنین نوجوانی در این فیلم بازگو شده است.

همچنین در این فیلم برخی از جنایات و فعالیت‌های صدام افشا می‌شود؛ از جمله دیدار صدام با جمال عبدالناصر در مصر پس از فرار او از زندان و سوءقصد نافرجام به عبدالکریم قاسم، نخستین رئیس‌جمهور عراق مورد اشاره قرار می‌گیرد.

در این دیدار یک ساعته، صدام که مورد توجه سازمان اطلاعات ارتش مصر قرار گرفته، با هدایت جورج بوش پدر، که مسئول دفتر «سی.ای» در خاورمیانه بوده است با جمال عبدالناصر دیدار می‌کند. این دیدار محرمانه بازتاب دهنده دیدگاه نهایی دولت مصر درباره صدام است که وی را فردی جاه‌طلب و مردی با اراده برای آینده سیاسی عراق نام می‌برند.

در این فیلم همچنین به نوع رد و بدل شدن پیغام به هنگام دستگیری صدام و زندانی شدن وی نیز اشاره می‌شود.
صدام در دیدارهای خود با ساجده، همسرش که دختر دایی اون نیز بود، با استفاده از پوشک فرزند نوزادش عدی که ساجده آن را به زندان می‌آورد، به بعثی‌ها پیغام می‌دادند.

همچنین در این فیلم به نوع زندگی عدی صدام حسین، فرزند صدام نیز اشاره شده است که وی در سنین نوجوانی به همراه برادرش حسین، به شکنجه‌گاه‌های دولت عراق برده می‌شده و از نزدیک نحوه شکنجه زندانیان سیاسی و مخالفان حزب بعث و صدام را می‌دیدند.

در فیلم، شکنجه هم‌کلاسی‌های عدی در مدرسه توسط فرزند هوسران صدام مورد تأیید قرار می‌گیرد و با اشاره به بی‌بندوباری جنسی وی به لیست بلندبالایی از دختران دانشجوی دختران دانشگاه بغداد اشاره می‌شود که مورد تعرض فرزند خشن صدام قرار می‌گرفتند.

عدی که مسئولیت شکنجه ورزشکاران عراقی را نیز بر عهده داشته است، با استفاده از اینترنت به دنبال یافتن شیوه شکنجه‌های باستانی برای اذیت و آزار ورزشکاران عراقی بوده است.

تیره شدن روابط صدام و ساجده به دنبال حضور برخی از زنان در زندگی خصوصی صدام و ازدواج او با سمیرا نیز در این فیلم بازتاب داده شده و عدی برای انتقام از پدرش مصمم نشان داده شده است و کار اون به جایی می‌رسد که کریم جاجو، که برای صدام معشوقه دست و پا می‌کرد را در فرودگاه بغداد کشت.

صدام برای نخستین بار دستور شکنجه عدی را به دلیل کشتن جاجو صادر می‌کند. جاجو کسی است که سمیرا را برای صدام به عنوان همسر تازه انتخاب کرده و عدی قسم خورده بود انتقام خود و مادرش را از وی بگیرد.

در این فیلم روند متزلزل خانواده صدام، حتی در میان دختران وی نیز به نمایش گذاشته می‌شود. دختران صدام حسین نیز با روحیه پرخاشگری و اذیت و آزار در مدرسه حاضر می‌شدند. رغد، دختر صدام که هم‌اکنون در اردن است، روزی به مادرش در مدرسه گفته بود، اگر معلم ما به آنچه می‌گوییم، گوش ندهد، وی را در وسط مدرسه شکنجه خواهم کرد.
درباره قصی صدام، دیگر پسر صدام، فیلم هر چند به آرامش و خویشتن‌داری وی تأکید دارد، اما روشن می‌سازد که فرزند دیگر صدام نیز در خوی جنایتکاری دست‌کمی از پدر و برادرش نداشته است.

در این فیلم قصی به همراه پسر عموی پدرش، علی شیمیایی نشان داده می‌شود که در روستاهای کردستان، مردم بیگناه، اعم از زن و مرد و کودک و پیر از خانه‌ها بیرون کشیده شده و مانند مگس قتل‌عام می‌شوند.

قتل دامادهای صدام به دست عدی، از ابعاد وحشتناک این فیلم است. به دستور عدی پس از انتقال حسن و حسین کامل، دامادهای صدام به ویلایی در حومه بغداد، آنان از زمین و هوا مورد هجوم قرار می‌گیرند. در این حمله که علی شیمایی نیز حضور داشته و بیشتر به صحنه‌های فیلم‌های اکشن هالیوودی شباهت دارد، حسن و حسین کامل در حالی که از ساختمان بیرون آمدند، نشان داده می‌شوند که آماج مسلسل‌های خودکار دار و دسته عدی قرار می‌گیرند و کشته می‌شوند.

دختران صدام حسین در این فیلم پنهان نمی‌‌کنند که بابت کشتن شوهرانشان از پدر خود متنفر شده‌اند.
در ادامه این فیلم، قاچاق نفت عراق توسط عدی در سال‌های تحریم اقتصادی این کشور و سود سرشاری که وی و حکومت عراق از این راه به دست‌ آورده‌اند، به نمایش درمی‌آید.

عصبانیت صدام از عدی و آتش زدن پارکینگ‌ اتومبیل‌های شیک وی توسط صدام، از نکته‌های قابل توجه این فیلم است.
یکی از غافلگیرکننده‌ترین صحنه‌های این فیلم، تصاویر نگهداری دلارهای نفتی عدی در کاخ اختصاصی وی است.
او حتی این پول‌ها را به بانک‌های عراق نیز انتقال نداده و همچنان سرنوشت این پول‌ها در هاله‌ای از ابهام است.

شکار زنان زیبا توسط صدام از صحنه های قابل توجه فیلم است. دیکتاتور عراق حتی شبی که کویت را از دست او خارج کردند با یکی از همین معشوقه‌های شکار شده به نام «پاریرسولا لمپسوس» بود. این معشوقه با ظاهر شدن در فیلم یاد شده، به بغض و گریه‌های صدام برای از دست رفتن کویت اشاره می‌‌کند و می‌گوید: در حالی که سربازان عراقی در مرزهای کویت توسط آمریکایی‌ها زنده ‌به گور می‌شده، صدام در آن شب برای خوشگذرانی با من ترانه‌های فرانک سیناترای آمریکایی را پخش کرد.

ابعاد گوناگونی از قتل‌عام‌های صدام در دوران جوانی برای جوخه‌های مرگ حزب بعث و همچنین تصفیه خونین حزب بعث در آغاز به قدرت رسیدنش در سال 1980 میلادی و خواندن نام‌های کسانی که باید اعدام می‌شدند در جمع سران حزب بعث از صحنه‌های تکان دهنده این فیلم است.

اعدام این عده در برابر چشمان دیگر اعضای حزب بعث به همه آنان فهمانده بود که کسی نباید با وی مخالفت کند.
بیماری پارانوئید صدام نیز مورد اشاره قرار می‌گیرد و یکی از روانشناسان می‌گوید که همین بیماری باعث شد که او نتواند تصمیم درستی برای بیرون رفتن از عراق بگیرد.

همچنین روزهای پایانی عمر صدام نیز در این فیلم به تصویر کشیده شده و لحظات پیش از اعدام و در حالی که صدام هنوز در دست نیروهای آمریکایی بود، وی خطاب به آمریکایی‌ها التماس می‌کند، که من به شما خدمت کردم، مرا اعدام نکنید و به دست آنان نسپارید. دشمن شما ایران است. من با دشمن شما دشمن هستم. در این هنگام یک پزشک آمریکایی به او آرام‌بخش می‌زند تا هزیان‌گویی و ترس او فرو نشیند.

او که عاشق شکلات و سیگار برگ بود، در این فیلم در زندانی نشان داده می‌شود که از سربازان آمریکایی که زندانبانانش بودند، تقاصای شکلات و سیگار برگ می‌کند. هزیان‌گویی‌های صدام را که آمریکایی‌ها با دوربین‌های مخفی ضبط کرده‌اند، به واشنگتن منتقل کرده و در اسناد ملی آمریکا نگهداری می‌کنند.

در این فیلم درباره طبقه‌بندی شکنجه‌های صدام و حکومتش این گونه گفته می‌شود که مرزی برای زیر پای گذاشتن حقوق انسانی وجود نداشته است و آنان بر جان و مال مردم بیش از سی و پنج سال اینچنین حکومت کرده بودند.
اشغال کویت، به دست صدام، در این فیلم به گونه جالبی بازتاب داده شده است.

آن زمان که امیر کویت، شیخ جابر در بغداد مهمان صدام به مناسبت اجلاس سران عرب بود، امیر کویت از صدام برای دیدار از این شیخ‌نشین دعوت می‌کند. صدام به امیر کویت می‌گوید، آنجا مثل خانه ماست، خودم می‌آیم. شیخ جابر به آمریکایی‌ها گفته‌ بود من گمان نمیکردم او اینچنین بخواهد بیاید و کشور ما را در ساعاتی اشغال کند.

صدام از امیر کویت و سران کشورهای حوزه خلیج فارس به عنوان حکام فاسد بی‌لیاقتی نام برده که به هیچ دردی نمی‌خورند و لیاقت زمامداری در کشورشان را ندارند.

گفتنی است، درباره ایران نیز صدام اشاره شگفتی دارد. او در این باره می‌گوید، جنگ با ایرانیان تجربه تلخی بود؛ مانند این بود که مشت خود را محکم بر سندان بکوبیم. آنان بارها من را ترسانده بودند و مقاومت آنها در برابر ما فوق‌ تصور بودند

راستی خط آخر این گزارش چه حالی به شما دست میده ؟ احساس غرور نمیکنین ؟ در طول سالیان سال تمدن این مرز و بوم فقط در جنگ عراق علیه ایران بود که ما یه وجب از خاک کشور عزیزمون رو با همت شهیدامون از دست ندادیم ! یادشون گرامی و راهشون پر رهرو باد ! برای شادی ارواح طیبه همه شهدا صلوات .

اینو تا یادم نرفته بگم 1- مطلب رو از سایت تابناک برداشت کردم 2- بجان خودم من این فیلمو ندیدم اگه گیرتون اومد بما هم ارائه فرمائید !


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط ناصر اعتصامی در 88/1/16:: 6:44 عصر

بسم الله

عید نوروز بر همه مسلمونای جهان و ایرانیای با غیرت مبارک

امسال سال اصلاح الگوی مصرفه خداکنه هر لحظه که داریم زندگی میکنیم این شعار یادمون نره تا به عمل تبدیل بشه و نصب العینمون باشه بگو ایشاالله !

ای کاش نشاط عید تکمیل شود

امسال دوباره سال تحویل شود

ای کاش به هشت ،هشت ،هشتادو هشت

درکار ظهور یار تعجیل شود

تا حالا شده وسط یه دوراهی گیر کنی ؟ مثلا برا یه موضوعی از جوونیت لحظه شماری کنی یا یه امتیازی بخوان برات قائل بشن خیلی هم دوس داری بهت برسه چن سالم دنبال این فرصت بودی و لحظه شماری میکردی تا یه همچی موقعیتی برات پیش بیاد اما نمیومد ! بعد از بوق و اندی یهو بیان بهت بگن مثلا یه ماشین از اون پرشیاش (پزو پرشی یا) برنده شدی بیا بهت بدیم اونوقت چیکار میکنی ؟

میری تو بانک و میبینی باید ماشینو تحویل بگیری تو این هیر و ویر میبینی چن تا خونواده مستحق تر یا مثل خودت یا یه زوج جوون که تازه ازدواج کرده و به این موقعیت نیاز داره هم اونجانو دلشون هزار قنج میره و به حالت غبطه میخوره (نمیدونم درس نوشتم یا نه !!!) تو هم دوس داری خوشحالشون کنی ولی خودتم چندین سال دنبال این فرصت بودی (شیطونه میگه شانس یه بار در خونه آدمو میزنه!!!)‏ چیکار میکنی ؟ سهمتو میدی بهشون و خدافظی میکنی و یا علی ؟ یا نه ! سهمتو بهشون نمیدی و خودت استفادشو میبری از شیر مادرم برات حلال تره !

چیکار میکنی ؟

خودمم نمیدونم موندم چه کنم !

چی ؟‏

 موضوع چیه ؟‏

باشه میگم البته نه الان وقتی به نتیجه رسیدم !

دعا کنین روسفید بشم پیش خودم و خدای خودم

ایام سعید !


کلمات کلیدی :

<      1   2